لیموزیک | دانلود آهنگ جدید | دانلود آهنگ

متنفرم از ح*ر*م ز*د*ه هایی که میان میرن فکر میکنن چیزی حالیشونه حرص میخورن که چیزی بارشونه

ولی چت میکنه چه بخواد چیز خالی کنه زهر جوهر لیریکام یه جوره داش

زندگی از من فقط یه دونه داشت تو شکم این آدما نیست یه روده راست واسه همین میخوان چپ کنن عمو

میدونی درد و دل نکردم با هیچ بنی بشری من اصلاً چون دیدم ذات کثیف شونو پاپیچم شدنو من عصبی هم هستم رفیقام که سریع رنگ عوض کردن دشمن شدن منم رفتم از قفس با وجود اینکه احساسی بودم خشن شدم فقط چونکه سبک من رپ هست

ضرب رو خوب درک می کنم افلاطون که ببینند همه حظ میکنن اینا عادیه من یه جا دیدم سر می برن مردمش بخاطر دین و مذهب اونم

همشون عادی شدن حسرتم سی و سه پل با آب ببینم همشون عادی شدن ببین میاد روزی که تو واسه آب بری جنگ،

همشون عادی شدن ، همشون

لا مردم وحشی شهر مادری که برا بچَش میره جنگ تیر قضاوت میخوره تق توی سر، مجبوره به نبرد روی تخت، پدری که تا کمر قرق لا قرضه حتی لای اشغال ها هم اینجوری نبود بفهمی که زندگیشو اون شده بازنده تو هفته تنت میشه شیش روزه کبود منم یه چیزی تو مایه های خدام میبینم اینارو ولی کاری نمیتونم که واسه خلق انجام بدم تماشا میکنم فقط راهی نمی‌دونم چه چجوری ناجی باشم واسه زنی که پسرش اوردوز زده چجوری عالی باشم وقتی اشکاش واسه خودش مبهمه برونگرایی بودم که تبعید به درونم بنده شدیداً از ریشه کبودم حال ندارم کارامو توجیه کنم اگه ناراحتی برو توهم رد شو از پلو من ، برا من فرقی نداره من که دلبر، یار، رفیقو دادم رفتش برا من دردی نداره من که یه بار تونستم بازم می‌سازم از صفر

( ماتم زدگی صرفاً نباید غم و اندوه باشه بعضی وقت ها دردیه که میبینی مهره هات دارن از بازی حذف میشن ولی تو مات شدی )

تو شاه کش بیار من پیشونی میارم از همین باخت ها پیروزی میسازم اونیم که همه چیز رو از دست داده ملاحظه نمیکنم که میسوزه اینبارم

لا مردم وحشی شهر مادری که برا بچَش میره جنگ تیر قضاوت میخوره تق توی سر، مجبوره به نبرد روی تخت، پدری که تا کمر قرق لا قرضه حتی لای اشغال ها هم اینجوری نبود بفهمی که زندگیشو اون شده بازنده تو هفته تنت میشه شیش روزه کبود منم یه چیزی تو مایه های خدام میبینم اینارو ولی کاری نمیتونم که واسه خلق انجام بدم تماشا میکنم فقط راهی نمی‌دونم چه چجوری ناجی باشم واسه زنی که پسرش اوردوز زده ها چجوری عالی باشم وقتی اشکاش واسه خودش مبهمه

این مردم بد وحشی ترن از سگ توی شهر سخته که بخوای سفید بمونی وقتی برجا می بینند فقط پول سبز رو این جاهاست که خره سایتو میگیری میگی ای کاش تیر آرش نبود شاید مرز اگه کوتاه تر بود انسان زیر آتش نبود شاید اون بازم پلوم بود خاطرات باعث میشن گر بگیرم انگاری آهن تنور بود رفت تو سینم من می‌خوام لخت بمیرم وقتی که سازم نبود کوک حتی یه خوابم قبول بود واسه آرزو هام شاید یه راه کوتاه بود